فروشگاه کنسول بازی و لوازم جانبی گیم شاپ

۰۳۱-۳۱۳۱۲۵۹۰

اصفهان، میدان امام حسین، ارگ جهان نما، فاز۳، طبقه ۱-، واحد۳۰  

۰
بلاگ

نوشته بلاگی

نوشته بلاگی

شرح داستان بازی Assassins Creed Odyssey

بازی اساسینز کرید ادیسه وقایع یونان در نبرد آتنی ها و اسپارت ها را بیان می کند که 400 سال پیش از میلاد رخ داده اند. انتخاب دیالوگ ها توسط کاربر یکی از مهمترین ویژگی هاییست که در این بازی باعث می شود تا افراد ارتباط معناداری با شخصیت های داستان برقرار نموده و یک داستان رویایی را به میزان بسیار زیادی به واقعیت نزدیک سازند. در ادامه شرح این داستان 40 ساعتی را به صورت خلاصه و مختصر ارائه کرده ایم.

قهرمان های اصلی داستان خواهر و برادری به نام الکسیوس (به عنوان شخصیت مذکر) و کاساندرا ( به عنوان شخصیت مونث) هستند. بخش زمان مدرن نیز یک بار دیگر توسط لیلا حسن پیگیری می‌شود. محور داستان مربوط به یک اسپارتی است که توسط خانواده‌اش طرد شده است.

زمانی که برادر متولد می شود طی یک پیش گویی وی را عامل سقوط اسپارت می دانند و از پدرش می خواهند تا او را نابود کند. میرین مادر آن ها از همسرش نیکولاس درخواست می کند که این کار را انجام ندهد اما در نهایت برادر به دست خواهرش و در حالی که سعی می کرد او را نجات دهد از کوهستان سقوط می کند و خواهر هم توسط نیکولاس که ناپدری کاساندار بوده است به پایین پرتاب می شود اما وی از این حادثه جان سالم به در می برد

داستان بازی Assassins Creed Odyssey​​​​​​

داستان بازی Assassins Creed Odyssey

.

شرح داستان بازی Assassins Creed Odyssey

فرار کاساندرا به کوفونیا

کاساندرا در حالی که شمشیر شکسته پدربزرگش لئونیداس را در دست داشت به سواحل کفالونیا پناه می برد و در آن جا توسط مردی به نام مارکوس حمایت می شود. فیبی هم دختربچه دیگریست که در کنار مارکوس رشد می کند. مارکوس به کاساندرا تمرین های رزمی و کسب درآمد را یاد می دهد اما در نهایت مورد غضب سایپلاکس قرار می گیرند که اداره کفالونیا را در دست دارد.

کاساندرا که طی اقداماتی موفق به کشتن نیروهای سایپلاکس و برخی دیگر از مخالفان می شود با فردی به نام الپنور دیدار می کند که قصد کشتن گرگ اسپارت را دارد. کاساندرا با وی معامله می کند و می پذیرد که گرگ اسپارت را در مگاریس شکست دهد اما برای رفتن به مگاریس نیاز به یک کشتی دارد.

کاساندرا برای تهیه کشتی تصمیم می گیرد یک کاپیتان کشتی به نام برنابا که در اسارت سایپلاکس است را آزاد کند و برای این کار ابتدا سایپلاکس را خشمگین کرده و به جنگ آوری می طلبد. در این جنگ وی سایپلاکس را می کشد و با آزاد کردن برنابا، فرماندهی کشتی را از وی دریافت می کند.

گرگ اسپارت کیست؟

برنابا در این سفر با کاساندرا همسفر می شود. علت اینکه سکاندرابه مگاریس می رود را جویا می شود و کاساندرا هم جواب می دهد برای کشتن و آوردن سر گرگ اسپارت ها به آنجا می رود اما وی در این کشتی به این حقیقت پی می برد که گرگ اسپارت ها فردیست به نام نیکولاس و بعد از مدتی متوجه می شود که این فرد کسی نیست جز پدر کاساندرا!

کاساندرا بعد از رسیدن به مقصد در چندین نبرد علیه آتنی ها جنگید و موفق شد آن ها را شکست دهد تا اینکه نیکولاس نامه ای به وی نوشت و بیان کرد قصد دیدار وی را دارد. در ملاقاتی که با یکدیگر داشتند نیکولاس به سرعت متوجه می شود در حال حرف زدن با دختر خوانده خود است. کاساندرا مشاجره ای را به علت کاری که پدرش با وی کرده بود راه می اندازد اما بعدا از جایزه ای که برای سر او تعیین شده، وی را با خبر می سازد.

ملاقات با الکسیوس، برادر مرده کاساندرا

کاساندرا به واسطه برنابا با فردی به نام هرودوت ملاقات می کند و از وجود فرقه ای به نام کوسموس مطلع می شود و بعدا متوجه شدند که پیش گویی ها توسط همین فرقه کنترل می شود و در واقع همین فرقه پشت نابودی و از هم گسیختگی خانواده کاساندرا بوده اند.

کاساندرا بعد از کشتن الپنور یعنی همان فردی که از وی برای پیش بردن اهداف فرقه استفاده کرده است لباس آن ها را به تن می کند تا بتواند به بخش های مرکزی وارد شده و شناسایی نشود. او وارد اتاق اصلی شد و فهمید فردی به نام دیموس عضو اصلی فرقه است.

دیموس بعد از اینکه از کشته شدن الپنور باخبر می شود اعلام می کند که یک خائن در میان آن هاست و از یک شی مثلثی شکل استفاده می کند تا به هویت تمام اعضای اتاق پی ببرد اما بعد از اینکه شی را به لباس کاساندرا می زند متوجه می شود وی همان خواهر اوست که به اشتباه او را از کوهستان هل داده است. در واقع دیموس همان الکسیوس یا برادر کاساندر است که همه تصور می کردند وی مرده است.

الکسیوس وی را لو نمی دهد و نفر بعدی را با تظاهر به اینکه خائن است به قتل می رساند تا جان خواهر خود را نجات دهد. کاساندرا هم با برداشتن شی مثلثی و درخشان از اتاق اصلی خارج شده و به نزد هرودوت باز می گردد.

ملاقات با مادر

کاساندرا که اکنون پدرخوانده و برادر خود را یافته است تصمیم به پیدا کردن مادرش می گیرد. میرین نام مادر اوست که در راه ملاقات او با وقایع متعددی روبرو می شود. این وقایع عبارتند از:

  • او ابتدا با فردی به نام پریکلس صحبت می کند.
  • از طریق وی با فردی به نام آسپاسیا آشنا می شود.
  • آسپاسیا می گوید که مرین را از طریق فردی به نام زنیا در کئوس می یابد.
  • کاساندرا با افرادی همانند بقراط و کریسیس ملاقات می کند.
  • وی با فردی به نام آنتوسا به کورینتوس می رود.
  • در کورینتوس با مردان مونگر می جنگد و آن ها را شکست می دهد.
  • کاساندرا به آتن می رود و مردم را طاعون زده می بیند.
  • در این میان فیبی توسط چند نگهبان کشته می شود.
  • دیموس موفق به کشتن پریلکس می شود.
  • سرنخ های به دست آمده می گویند که مادر کاساندرا در جزیره ناکسوس است.

کاساندرا در جزیره متوجه شد که مادرش یکی از رهبران مهم جزیره است. وی با نشان دادن نیزه ای که از پدربزرگش به ارث رسیده بود خود را به مادر اثبات می کند و می گوید که نیکولاس و دیموس یا همان الکسیوس را ملاقات کرده است. وی به مادرش می گوید که قصد دارد پدر واقعی ش را ببیند.

ملاقات با پدر واقعی

کاساندرا برای یافتن پدر واقعی خود به جزیره تیرا می رود. او از طریق حل کردن یک پازل موفق می شود تا به معبد ایسو وارد شود. در آنجا از مواد مذاب و آب و شرایط ناهموار عبور می کند تا اینکه سرانجام به دروازه شهر گمشده آتلانتیس می رسد. وی در این شهر موفق می شود با پدر واقعی خود ملاقات کند. پدر واقعی وی کسی نیست جز فیثاغورث!

راز آتلانتیس

بخش قابل توجهی از داستان به راز آتلانتیس اختصاص دارد که مربوط به چهار قطعه گمشده می شود. وی برای پیدا کردن اولین قطعه به اسکورتا و کاخ کنوسوس می رود. کاساندرا برای باز کردن درب ها به مبارزه با سوردفیش، کالکتور و سرپرست پسران پرداخت و بعد از کشتن آن ها توانست درب را باز کرده و بعد از کشتن فردی به نام مینوتور توانست یک شاخ عدن را یپدا کند.

او برای یافتن قطعه بعدی به بویوتا و خرابه های اسفینکس می رود. اسفینکس نام فردی بود که کاساندرا برای پیدا کرده قطعه بعدی با او ملاقات کرد و بعد از جان سپردن او با برداشتن یکی از پرهای وی توانست سازه بعدی را به دست آورد.

جزیره کیثیرا سومین مکانی بود که کاساندرا برای یافتن یافتن قطعه ها به آنجا رفته است. وی درآنجا یک خدای کذایی را ملاقات می کند و برای یافتن برادران و خواهران او با یک سایکلاپس می جنگد. چشم سایپلاکس همان قطعه ایست که به عنوان قطعه سوم نیاز است و کاساندرا بعد از کشتن او می تواند چشمش را به عنوان سازه سوم بردارد.

لسبوس آخرین نقطه ایست که کاساندرا می رود تا چهارمین قطعه را پیدا کند. در آنجا جوانی به نام برایس را ملاقات می کند که معشوقه اش را ربوده اند. اما معشوقه او تبدیل به سنگ شده بود و به همین علت برایس را هم تبدیل به سنگ می کند. برایس تعدادی مار دارد که یکی از این مارها همان قطعه چهارم است. کاساندرا مار را برمیدارد و به نزد پدرش باز می گردد تا آتلانتیس را مهر و موم کنند.

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید